جدول جو
جدول جو

معنی دنب بره - جستجوی لغت در جدول جو

دنب بره
(دُمْ بِ بَ رَ / رِ / بَرْ رَ / رِ)
دنبره. طنبور. (یادداشت مؤلف). طنبور معرب از دنب برۀ فارسی است. (از المعرب جوالیقی ص 225). رجوع به طنبور و دنبره شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دنبره
تصویر دنبره
تنبور، از آلات موسیقی که دارای دستۀ دراز و کاسۀ کوچک شبیه سه تار می باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دنب غزه
تصویر دنب غزه
دنبالچه، یک یا چند استخوان انتهای ستون فقرات، دمغازه، دمبلیچه، دنبلیچه
فرهنگ فارسی عمید
(دُمْ بَ / بِ بَ رَ / رِ / بَرْ رَ / رِ)
دنبالۀ بره، کنایه از هر چیز نرم و لطیف. (لغت محلی شوشتر) ، اصل کلمه طنبور، نوعی از رودجامه ها یعنی ذات الاوتار است. طنبور. طنبار. دنب بره. (یادداشت مؤلف). یک نوع سازی که طنبور و طنبوره نیز گویند، یعنی طنبوره معرب دنبه بره است. (ناظم الاطباء). رجوع به دنب بره و طنبور شود
لغت نامه دهخدا
در هند قدیم نام سیصدوشصت سالست از سالهای مردمان که معادل سالی بود برای فرشتگان. (ص 182 ماللهند بیرونی)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ بُرْ رَ)
نان. خبز. (المزهر)
لغت نامه دهخدا
(لِ بَرْ رَ / رِ)
قسمی از آش است که از آرد گندم میسازند و بر ران نهاده مثل رسن می تابند و بریان کرده در گوشت می پزند. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دُ بَ رِ)
دهی است از دهستان میربیک بخش دلفان شهرستان خرم آباد. آب آن از چشمه. سکنۀ آن 180 تن. ساکنان از طایفۀ بوالی هستند و زمستان به قشلاق می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دُمْ بَ رَ / رِ)
دنب بره. طنبور و دنبه بره. (ناظم الاطباء). ساز مشهور مشابه دنبه بره، یک بای آن محذوف شده و دنبره مانده، و عرب با تبدیل دال به طاء به صورت طنبوره معرب ساخته است. (از برهان) (از آنندراج). طنبور، و آن سازی است که مطربان زنندش. (شرفنامۀ منیری)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دنب غزه
تصویر دنب غزه
بیخ دم، استخوان میان دم جانوران دنبالچه
فرهنگ لغت هوشیار
قسمی آش که از آرد گندم میسازند و آنرا بر ران بره نهند ومثل رسن تابند و سپس بریان کنند و درگوشت پزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دنبره
تصویر دنبره
((دَ بَ رِ))
سازی است مانند سه تار دارای کاسه ای کوچک و دسته ای دراز، تنبور
فرهنگ فارسی معین
تک: بره
فرهنگ گویش مازندرانی
دیو زده، جن زده
فرهنگ گویش مازندرانی