دنبالۀ بره، کنایه از هر چیز نرم و لطیف. (لغت محلی شوشتر) ، اصل کلمه طنبور، نوعی از رودجامه ها یعنی ذات الاوتار است. طنبور. طنبار. دنب بره. (یادداشت مؤلف). یک نوع سازی که طنبور و طنبوره نیز گویند، یعنی طنبوره معرب دنبه بره است. (ناظم الاطباء). رجوع به دنب بره و طنبور شود
دنبالۀ بره، کنایه از هر چیز نرم و لطیف. (لغت محلی شوشتر) ، اصل کلمه طنبور، نوعی از رودجامه ها یعنی ذات الاوتار است. طنبور. طنبار. دنب بره. (یادداشت مؤلف). یک نوع سازی که طنبور و طنبوره نیز گویند، یعنی طنبوره معرب دنبه بره است. (ناظم الاطباء). رجوع به دنب بره و طنبور شود
دهی است از دهستان میربیک بخش دلفان شهرستان خرم آباد. آب آن از چشمه. سکنۀ آن 180 تن. ساکنان از طایفۀ بوالی هستند و زمستان به قشلاق می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان میربیک بخش دلفان شهرستان خرم آباد. آب آن از چشمه. سکنۀ آن 180 تن. ساکنان از طایفۀ بوالی هستند و زمستان به قشلاق می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دنب بره. طنبور و دنبه بره. (ناظم الاطباء). ساز مشهور مشابه دنبه بره، یک بای آن محذوف شده و دنبره مانده، و عرب با تبدیل دال به طاء به صورت طنبوره معرب ساخته است. (از برهان) (از آنندراج). طنبور، و آن سازی است که مطربان زنندش. (شرفنامۀ منیری)
دنب بره. طنبور و دنبه بره. (ناظم الاطباء). ساز مشهور مشابه دنبه بره، یک بای آن محذوف شده و دنبره مانده، و عرب با تبدیل دال به طاء به صورت طنبوره معرب ساخته است. (از برهان) (از آنندراج). طنبور، و آن سازی است که مطربان زنندش. (شرفنامۀ منیری)